از بهر سبا
و چند رباعی ی دیگر
دیگر نه زکس شاد و نه دلگیرم من؛
:نه غرقهی خوابم و نه آژیرم من
،با این همه، زنده مانم از بهر سبا
…..هر چند ز جان و از جهان سیرم من
از بهر سبا
دیگر نه زکس شاد و نه دلگیرم من؛
:نه غرقهی خوابم و نه آژیرم من
،با این همه، زنده مانم از بهر سبا
.هر چند ز جان و از جهان سیرم من
۴ نوامبر ۲۰۰۸ ، بیدرکجای آتلانتا
دو دلی
.لبخند زنی، ولی صدایم نکنی
.بیگانهی خود نه، و آشنایم نکنی
،نه قهر کنی، نه آشتی، از دو دلی
.بدرود کنی، ولی رهایم نکنی
۴ نوامبر ۲۰۰۸ ، بیدرکجای آتلانتا
نبرد
،نبرد مسلم و مسلم، چنین که در کار است
.نبردِ نیک سرانجامِ مار و کفتار است
،خوشا ادامهی آن کـ اندرین خجسته نبرد
!ز هر طرف که شود کشته سودِ [ کفّار] است
چندمِ چندم ۲۰۰۸ ، بیدرکجا
نیاز
به حمیدجان کوشیار
عمریست که ماییم و دریغا و اگر؛
.کاش و مگر و شاید و آیا و اگر
امروز نیازِ جانِ من دانی چیست؟
.یک دوستیی نابِ بی امّا و اگر
۴ نوامبر ۲۰۰۸ ، بیدرکجای دلانهگا